سروده شده در 21 اردیبهشت - قم المقدسة
حرفی بزن ای صبح بگو باد صبارا/
از کام دلم عشق چرا برده صدارا
اشک سحرم ریخته بر زلف نفسها/
تابانده در این دشت نوای دل مارا
لطفیست در این عشق به شیدایی و مستی/
جایی دگر از عمر ندیدیم خدا را
عقلست که با عشق گریبان به گریبان/
این راه به مقصد نبرد قافله هارا
اما تو که در قاعده ی لطف شنیدی/
آهنگ نجات قدم از راه خطا را
حرفی بزن ای صبح بگو عشق تنیدست/
برپیکره ی زرد من آواز غنا را
موضوع مطلب :